Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-05-07@20:05:30 GMT

روزنامه رسالت: آزادی محترم است، اما ...

تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۶۴۴۵۰

روزنامه رسالت: آزادی محترم است، اما ...

آفتاب‌‌نیوز :

«از آزادی مهم‌تر، قدرت است. حالا گیرم دست آدم را نبسته باشند، چه فایده اگر دستش فلج باشد؟ گیرم چشمش را نبسته باشند، چه فایده اگر کور باشد؟ گیرم دهانش را نبسته باشند، چه فایده اگر لال باشد؟ گیرم آدم آزاد باشد هر چه دلش خواست بخرد، اگر قدرت خرید نداشته باشد چه؟ آدمِ ضعیف، آزادی‌اش را نفله می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وقت و عمر کافی خدا به او می‌دهد به‌ اضافه‌ آزادی که هر جوری خواست از وقتش استفاده کند. ولی چه فایده؟ ضعیف است.

نمی‌تواند درست برنامه‌ریزی کند. قدرت تمرکز ندارد. در نتیجه هیچ‌ چیزی نمی‌شود. آدم ضعیف و بی‌اراده را به کتابخانه ببر و آزادش بگذار هر کتابی را که خواست و هر چه دلش خواست بخواند. فوقش یکی ـ دو صفحه می‌خواند و بعدش هیچ. این آزادی به چه‌ کارش آمد؟ هیچ! آزادی که کفایت نمی‌کند. باید قدرت و اراده هم کنارش باشد. ارث کلان به‌ طرف می‌رسد و حالا آزاد است با این سرمایه هر پروژه‌ای را که خواست راه بیندازد. ولی دقیقا چه‌ کار کند وقتی قدرت کسب ثروت ندارد، وقتی مهارتش را ندارد، وقتی مدیریت اقتصادی بلد نیست، وقتی جگر ریسک‌کردن را ندارد؟ او با این سرمایه و آزادیِ استفاده از آن چه می‌کند؟ نابودش می‌کند!

برای جامعه هم قدرت، مهم‌تر از آزادی است. جامعه‌ مقتدر، خودش مرزهای محدودیت‌هایش را جابه‌جا می‌کند. یعنی هرچه قوی‌تر شود، آزادانه‌تر فعالیت خواهد کرد. یک ملت قوی هر چیزی را که خواست می‌تواند بگوید. هر چه نیاز داشت می‌تواند بسازد. با هر کشوری که مصلحت دید می‌تواند رابطه برقرار کند و با هر کشوری که تشخیص داد، می‌تواند قطع رابطه کند. اگر ملتی مقتدر بود، می‌تواند سیاست‌های کشورش را خودش مقرر کند. می‌تواند علیه ظلم فریاد بکشد؛ هرچند این ظلم را یک ابرقدرت جهانی مرتکب شده باشد. می‌تواند زیر بار یک عرف یا هنجار بین‌المللی نرود و بر اساس ارزش‌ها و منافع خودش رفتار کند، چون زورش را دارد. چنین ملتی نمی‌ترسد و از آزادانه رفتارکردن و آزادانه موضع‌گرفتن و آزادانه زندگی‌کردن لذت می‌برد، و همه این‌ها از لطف قدرتی است که دارد. در مقابل اگر ملتی ضعیف باشد، حتی اختیار ثروت‌ها و منابع خود را ندارد؛ دیگر اختیارات و آزادی‌ها پیشکش.

اما رابطه‌ بین قدرت و آزادی از این‌ قرار است که برای کسب قدرت، اتفاقا باید از خیر آزادی‌های دم‌ دستی و سطح پایین گذشت. انسان هر چه بی‌قیدتر، ولنگ‌وبازتر، رهاتر و ول‌تر باشد، رفته‌رفته ضعیف‌تر می‌شود. بچه‌ای که در دوران مدرسه، آزاد و بی‌قید باشد، در بزرگسالی حسرت قدرت علمی و اقتصادی و اجتماعی دیگران را خواهد خورد. بی‌قیدی در خوردوخوراک، تن آدمی را ضعیف می‌کند. تن که ضعیف شد نایی برای حرکت و فعالیت نمی‌ماند. دیگر چندان هم فرقی نمی‌کند انسان خودش نتواند راه برود یا با غل و زنجیر دست‌وپایش را بسته باشند. هر دو، محرومیت از آزادی است.

آزادی‌هایی که اسلام با احکام واجب و حرامش محدود می‌کند، همه از جنس آزادی‌های دم‌ دستی و سطح پایین است که اگر انسان در مرحله‌ همین آزادی‌ها گیر کرد، دیگر به آزادی‌های سطح بالاتر و لذت‌بخش‌تر که پیش‌نیازشان قدرت است نمی‌رسد. حجاب محدودیت است قبول! ولی محدودیتی که برای قدرت فرد و جامعه و آزادی‌های جوشیده از این قدرت، لازم است. خانواده در جامعه‌ باحجاب، مستحکم‌تر است. درس‌خواندن در یک فضای باحجاب آسان‌تر است. تمرکز ذهن و همچنین ابتکار و نوآوری در فضای کاری باحجاب راحت‌تر است. قطعا چنین جامعه‌ای که در فضای پوشیده نفس می‌کشد، کارهایی می‌تواند بکند که دیگران نمی‌توانند. معلوم است که همه پیشرفت‌ها و قدرت‌ها بسته به حجاب نیست و هر مشکل و ضعفی که داریم، از بدحجابی و بی‌حجابی نیست ولی به‌ حکم عقل و تجربه و دین باید فهمید که آزادی بی‌حجابی از آن آزادی‌های نابجا و مضری است که قطعا از قدرت جامعه می‌کاهد.

آدم‌های موفق برای رشد و پیشرفت خودشان با خوردوخوراک و خواب و استراحت و تفریح و گردش و خیلی چیزهای دیگر، آزادانه برخورد نمی‌کنند. ذهن یک آدمِ دنبال رشد، کاملا با محدودیت و سلب آزادی‌های سطح پایین سازگار است. یک جامعه‌ دنبال رشد و پیشرفت هم‌ چنین ذهنیتی دارد. می‌بینیم کشورها و ملت‌ها را که در مسیر رشد و پیشرفت، چه محدودیت‌های سختگیرانه‌ای را تحمل می‌کنند تا بلکه حظی از توسعه و پیشرفت ببرند. قطعا پذیرش محدودیت‌هایی که اسلام ناب ما پیشنهاد داده، کارسازتر است بلکه در مسیر رشد و پیشرفت، نقش میانبر دارد. دشمن خوب می‌داند که آزادی‌های دم‌ دستی و هوس‌آلود چه می‌کند باقدرت و اراده‌ ملت. وگرنه اگر واقعا برای آزادی ما دلشان سوخته، آزادمان بگذارند هر چه می‌خواهیم غنی‌سازی هسته‌ای بکنیم و هر چه دلمان خواست موشک بسازیم. اگر راست می‌گویند آزادمان بگذارند با کل جهان مبادلات تجاری داشته باشیم. آنها از ایران قوی می‌ترسند!»

منبع: روزنامه رسالت

منبع: آفتاب

کلیدواژه: آزادی رشد و پیشرفت چه فایده آزادی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۶۴۴۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا سردار زاهدی نمی خواست لباس سپاه را بپوشد؟

شهید زاهدی علی رغم درجه بالای نظامی دوست نداشت لباس بسیجی را از تن دربیارد. همرزمانشان می گویند: سردار فرمانده لشکر شده بود و هنوز می خواست در لباس بسیجی بماند. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سردار محمدرضا زاهدی از رزمندگان و فرماندهان هشت سال جنگ تحمیلی بود که در کنار مردانی چون شهیدان حسین خرازی و احمد کاظمی همراه دیگر هم شهری های اصفهانی اش، مقابل حزب بعث ایستاد. سردار زاهدی پس از جنگ همچنان در میدان جهاد حضور داشت و این بار در محور مقاومت فعالیت های موثری داشت. 

این سردار رشید اسلام در عین گمنامی گام های بلندی در جهت پیروزی جنگ هایی چون جنگ 33 روزه برداشته بود و در سال های خیر این سرزمین سوریه بود که او را زیاد دیده بود. سرانجام هم فروردین سال جاری سردار زاهدی در کنسولگری ایران در سوریه توسط اسراییل در کنار چند تن دیگر از همرزمانش به شهادت رسید. 

حکم ابلاغ درجه سرتیپ تمامی در سال 1369

 شهید زاهدی علی رغم درجه بالای نظامی دوست نداشت لباس بسیجی را از تن دربیارد. همرزمانشان می گویند: سردار فرمانده لشکر شده بود و هنوز می خواست در لباس بسیجی بماند که با دستور فرماندهان بالاتر و اشاره به اینکه جایگاه فرمانده لشکری فقط برای پاسداران بود و نه بسیجیان، لباس سپاه پوشید.

پس از اتمام جنگ و وقتی ساماندهی نیروها بر اساس درجه انجام شد، او از این امر ناراحت بود و معتقد بود جو همدلی و برادری بین رزمندگان ممکن است آسیب ببیند و رنگ دنیایی بگیرد.

دیدار سردار شیرازی و امیر واحدی با خانواده شهید زاهدی

ولی تنها چیزی که بارها با خوشحالی می‌گفت، این بود که حضرت آقا درجه هایش را داده و آن سردوشی و دو مدال فتح و نصر را در کیف خاصی نگهداری می کرد و چون امام خامنه ای آنها را داده بودند برایش با ارزش بود.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • ◄ امضاهای برکناری مدیرعامل راه آهن واقعی بود/ افشای شکایت صالحی از مدیرعامل کارزار
  • مردم در مرحله دوم انتخابات مجلس به افراد اصلح رأی دهند
  • گزارش وزیر ورزش از اقدامات و افتخارآفرینی ورزش کشور به رئیس جمهور
  • رئیس شورای سیاست‌گذاری دوازدهمین دوسالانه ملی هنر سرامیک ایران معرفی شد
  • بهار ۵۹؛ وقتی داد سندیکای خبرنگاران از حمله به مطبوعات درآمد
  • پاس سردار فقط هالند را می‌خواست!
  • چرا سردار زاهدی نمی خواست لباس سپاه را بپوشد؟
  • اجرای طرح نور خواست عمومی است
  • اجرای همخوانی قرآن در بناهای تاریخی قزوین
  • بیانیه چهار بندی سپاهان در واکنش به حکم‌ کمیته انضباطی